بررسی زبان بدن سیاستمداران – بخش 2

بررسی زبان بدن سیاستمداران: از حالت مانیایی احمدی‌نژاد تا خشکی روحانی

زبان صورت

تفاوت آقای احمدی‌نژاد و آقای روحانی را در چه می‌بینید؟ آیا تفاوتی دارند یا شبیه به یکدیگرند؟

در وهله اول باید یادآوری کنم که انسان‌ها دچار تغییر می‌شوند. در گذر زمان دچار تغییر می‌شوند و گذشت آن زمانی که آدم‌ها تغییر نمی‌کردند. مثلا در گذشته یکسری آدم‌ها را می دیدیم که نظامی بوده و همان سیستم نظامی را در خانه هم داشته و الان هم دارد و تکان نمی‌خورد. منظور مقایسه رفتار امروز آقای احمدی نژاد و روحانی است، یا دوره ریاست جمهوری؟

دوره ریاست جمهوری این دو نفر.

از لحاظ رفتارشناسی و نه تصمیمات سیاسی، آقای روحانی حداقل رفتار پخته‌تری نسبت به آقای احمدی‌نژاد  داشته است. آقای روحانی ظاهر را بهتر حفظ کرده است. البته این ۴۰ سال حضور آقای روحانی در مجامع سیاسی این چنینی در موقعیت‌هایی مثل شورای عالی امنیت ملی، یک بحث دیگری است.

شاید آقای احمدی‌نژاد هم بوده، اما تا آنجا که می‌دانم رزومه‌ی او از نظر میزان حضور در پست‌های رده بالای سیاسی اصلا با آقای روحانی قابل مقایسه نیست. آقای احمدی نژاد در رده‌ی یک مدیرعامل، می‌تواند بسیار مدیرعامل خوبی باشد. می‌تواند تلاش کند، بنشیند و گاهی اوقات با کارگران چای و غذا بخورد که بسیار کار خوبی است. اما فقط باید به یک نفر که رئیس باشد جواب پس دهد.

اگر بخواهد با کسانی که از لحاظ پرستیژ و دانش روز، بالاتر از آن شخص باشد، وارد مذاکره شود، این توانایی را اصلا نداشته و هنوز هم ندارد. آقای احمدی‌نژاد یکسری مفاهیم را باهم قاطی کرد، بعد آمد آن‌ها را طور دیگری برای ریاست جمهوری استفاده کند که کاملا غیرممکن بود و نتیجه‌اش را هم دیدیم.

اگر امروز دلار ۳۰ هزار تومان است، فقط آقای روحانی را مقصر نمی‌دانم. این مسئله از ۸ سال پیش استارت نخورد بلکه ۱۶ یا ۲۰ سال است که دارد زمینه چینی می‌شود. از اول دوره‌ی دوم آقای خاتمی تا امروز، تلاش می‌شود تا این دلار ۳۰ هزار تومان شود. تلاش می‌شود تا ما پائین‌تر و پائین‌تر برویم. آقای احمدی‌نژاد ضربه‌ی خیلی سنگینی هم به مملکت ما زد. من نمی‌گویم ایشان آدم بدی است. یکسری توانایی‌ها نیاز است که ایشان ندارد.

مگر من توانایی دارم که رئیس جمهور شوم؟ به هیچ عنوان این توانایی را ندارم. من قصد توهین و جسارت به کسی را ندارم. بماند که من درکل دل خوشی از دوران آقای احمدی نژاد ندارم. و هیچ وقت ایشان را مخصوصا در جمله‌ی خس و خاشاک نمی‌بخشم.

احمدی نژاداما مسئله این است که آقای احمدی‌نژاد می‌تواند یک مدیرعامل خوب برای یک مجموعه‌ای با ۲۰۰۰ کارگر نه بیشتر از این باشد. آقای احمدی نژاد می‌گفت انقلابی‌ام اما هیئتی است. هیئتی بی ارزش نیست اما با تفکر هیئتی نمی‌توانیم ریاست جمهوری داشته باشیم.

یک مثال برایتان می‌زنم. فرض کنید شما کشور دیگری هستید و من هم کشور دیگری هستم و می‌خواهیم با هم صحبت کنیم. من اگر آن تفکرات هیئتی را داشته باشم فقط می‌توانم یکسری اتفاقات کوچک داخل ممکلتم را مدیریت کنم. اگر با زبان هیئتی بیایم با شما حرف بزنم می‌فهمید که من چه می‌گویم؟ نه. پس راه ارتباطی‌مان قطع می‌شود. انقلابی فرق می‌کند.

فکر می‌کنم یکی از مشکلات ایشان این بود که تفاوت رئیس جمهور هیئتی و انقلابی را نمی‌دانست. بخاطر این رفتار، ایشان به هیچ عنوان تحت اصول و اسلوبی نبود تا بتواند یکسری مسائل را کنترل کند. به همین علت تا ایشان ویدئویی می‌دادند و عکس‌هایی از ایشان بر روی ال‌سی‌دی‌ها می‌آمد، مردم دنیا می خندیدند و این ناراحت کننده بود.

چرا؟

رفتارشان مضحک بود.

این مشکل در رئیس جمهور های ایران وجود دارد که زبان بدنشان انقدر می‌لنگد.

بله. فقط زبان بدن نیست. آقای ظریف یکی از دیپلمات‌های با پرستیژ بالا هستند و سال‌ها در خارج کشور تحصیل کردند و حضور داشتند. در مردمی مثل ما احساسات بسیار غلیان دارد. با همین احساسات به بحث‌های سیاسی می‌رویم و اتفاقاتی را رقم می‌زنیم. با احساساتمان بازی می‌شود. با احساسات افراد سیاسی‌مان که بازی شود، با احساسات کل مردممان بازی شده است.

یک مثال برای شما می‌زنم. شما بروز احساسات آقای ظریف را با رفتارهای رهبری مقایسه کنید. اگر ناراحت، خشمگین و یا خوشحال باشند. همین ۳ رفتار را در نظر بگیرید. این سه مورد را در مورد این دو نفر با هم مقایسه کنید. من دیگر حرفی ندارم.

درکل باید رفتار سیاسی ما متفاوت باشد. بله در جاهایی نیاز داریم تا به عنوان رهبران سیاسی ممکلت، بازیگری کنیم. همه‌ی مردم از صبح تا شب بازیگری می‌کنند اما این بازیگری باید یک مقدار اصولی‌تر و حساب شده‌تر باشد. البته تجربه هم می‌خواهد. آقای بایدن ۷۰ و خورده‌ای سالش است و آمد مثل ترامپ بازیگری کند اما خراب کرد.

به خاطر اینکه ما از ترامپ توقع چنین چیزی را نداشتیم اما از بایدن توقع داشتیم و می‌توانست این را طور دیگری در اولین مناظره نشان دهد. به نظرم بازنده مناظره بایدن بود. یادم می آید در اواسط بحث بیمه، نفس بایدن بند آمد. انگار که کم آورد. این نشان از ضعف است.

در بین رئیس جمهورهایی که از اول تا به امروز آمدند، کدامشان توانستند زبان بدن خوبی داشته باشند؟

آقای خاتمی. به نظر من از زاویه رفتارشناسی آقای خاتمی نسبت به دیگران خوش رفتارتر بوده است. باز هم یادآوری می‌کنم من به سواد سیاسی کاری ندارم. من اینطور فکر می‌کنم که آقای روحانی یکسری الگوها حتی در لباس‌هایشان را از آقای خاتمی برداشته‌اند.

نه رنگ لباس بلکه نوع کات و دراپ لباس. اگر نگاه کنید نوع لباس و آستری که لباس ایشان دارد، کاملا مشابه همان لباس‌هایی است که آقای خاتمی داشت. آقای خاتمی سعی می‌کردند همیشه آراستگی لباس‌هایشان را حفظ کنند که این آراستگی می‌تواند روی رفتار تاثیر بگذارد.

غربی‌ها کراوات دارند و با آن این کار را می‌کنند. آقای خاتمی و روحانی سعی کردند در لباس روحانیت از آستر لباس منقبض‌تر استفاده کنند که این اتفاقات رقم بخورد. فکر می‌کنم تا آنجا که یادم است آقای خاتمی از آن دسته افرادی بودند که حداقل در دوره اولشان صداقت بیشتری داشتند. در دوره‌ی دوم، رئیس جمهورها مجبور می‌شوند درکل دست به کارهای دیگری بزنند.

نظرتان درباره آقای پوتین چیست؟ ایشان یکی از قدرتمند‌ترین سیاستمداران دنیاست. با رئیس‌جمهورهای زیادی مثل اوباما، ترامپ نشست و برخاست داشته است. چند سال پیش عکسی منتشر شد که نوع نشستن ایشان مقابل رهبری با سایر روسای جمهوری دنیا متفاوت بود. آقای رسایی نماینده پیشین مجلس هم در صفحه اینستاگرامی گفتند که نحوه نشستن پوتین مقابل رهبری حاکی از تسلط و برتری رهبری مقابل پوتین دارد شما این موضوع را چطور تحلیل می‌کنید؟

آقای رسایی روحانی اصوگرا این را گفتند؟ از کی ایشان متخصص زبان بدن شدند؟

اگر منظورتان همان عکسی است که از دیدار ایشان با رهبری آمده بود و با دیدارهای دیگر آقای پوتین در مقابل اوباما، در مقابل پادشاه عربستان و دیگری در مقابل نتانیاهو مقایسه شده بود، او در این ۳ عکس مثل همیشه پاهایش را باز گذاشته بود که به دلیل مدارجی است که در جودو دارد و جودوکاران به این گونه نشستن عادت دارند.

همیشه سرمای روسیه در چهره‌ی ایشان دیده می‌شود. منظورم آن خشکی سرمای روسیه است. تا آنجا که می‌دانم ایشان زیاد روی چهره‌شان بوتاکس انجام می‌دهند. یا حداقل در دوره‌ای این کار را انجام می‌دادند. البته مطمئن نیستم و باید بیشتر نگاه کنم. برای همین چهره‌ی او همیشه خشک است.

ما در سه عکس دیگر می‌بینیم که ایشان پاهایش را باز گذاشته و چهره‌اش خشک است. عکسی که مقابل رهبری است، بر سر صندلی نشسته‌، دست‌ها در هم گره شده و دوتا شست چسبیده به هم و رو به بالاست و چهره شاد و خندانی هم دارد.

یک نفری هم به اسم حمید رسایی آمد و گفت پوتین در مقابل سایر رهبران کشورهای دیگر، آن‌ها را آدم حساب نکرده و در مقابل رهبر انقلاب مثل یک بچه مودب در مقابل یک بزرگتر نشسته است. من این ها را نمی‌دانم باید چه اسمی برایش بگذارم. ولی واژه‌ای که در ذهنم می‌آید توهین است. توهین نه فقط به آقای پوتین که توهین هم به آقای پوتین و هم به رهبر انقلاب است. چرا؟ چون تملق است.

پوتین یعنی واقعا انقدر بچه است؟ روسیه از کشور ما بزرگتر است. تجارت و معادن بزرگتری دارد. پوتین سیاستمدار قدرتمندی است. یک انگشتی هم در گوش آمریکا می‌کند، توانایی‌اش را هم دارد. به نظر شما یک همچین آدمی می‌تواند به این شکل تغییر موضع بدهد که از یک نفر دیگر بترسد، بیاید و این کار را بکند؟

یا مثلا پوتین در مسائل سیاسی احترام بزرگتری و کوچکتری حالیش است؟ این حرف‌ها خیلی شوخی مضحکی است. مدل نشستن آقای پوتین پاهایش که باز بود، مثل همان موقعی که می‌نشیند تکیه می‌دهد. این که هیچ فرقی نمی‌کند. یک شادی حقیقی در چهره‌ی ایشان است. من نمی‌دانم این عکس دقیقا مربوط به چه زمانی است و در پی چه مذاکراتی بوده است.

سفر یک یا دو روزه‌ای بود که ۵ سال پیش آقای پوتین به تهران داشتند و با رهبر انقلاب دیدار کردند.

فکر می‌کنم ایشان از مذاکره یا توافقی که می‌کردند بسیار خشنود و راضی بودند. و شاید این خشنودی و رضایت دو طرفه باشد. از توافق به دست آمده راضی بوده، سر صندلی هم نشسته که به معنای آمادگی است. آمادگی برای این که حرفی بزنی و بیشتر توجه کنی. حالت نشستن ایشان حالت آمادگی دارد.

دست‌هایی که در هم گره شده، اضطراب خاصی وجود ندارد. دوتا شست اینگونه به هم چسبیده نشانه‌ای از هرم رو به بالاست. یعنی چه؟ یعنی انگشت شست به معنای قدرت است. پس ایشان چیزی را نباخته و احساس ضعف هم نمی‌کند. یک اتفاق خوبی رقم خورده و ایشان هم احساس رضایت دارد و خوشحال است.

آن چهره ای که من دیدم هیچ نشانه‌ای از ترس، اضطراب، کوچکتر و بزرگتری در آن دیده نمی‌شود.

پوتین

آقای ظریف به عنوان وزیر امور خارجه ایران، در برجام با کشورهایی مثل آمریکا و ۵ کشور مذاکره کردند و در نهایت برجام بدست آمد. می خواهم بدانم زبان بدن ایشان چه تفاوتی با رئیس جمهور دارند؟ اساسا زبان بدن آقای ظریف را چه طور تحلیل می‌کنید؟

وزیر امور خارجه به نظرم باید یک جوری سیاس‌تر از رئیس جمهور باشد. آقای ظریف آنقدر سیاس نیست. آنچه که در جوامع بین المللی تلاش کرده و بدست آورده، مثل زبانی که یاد گرفته، تلاش کرده و بدست آورده است. به همین دلیل ایشان احساسی عمل می‌کنند.

از چهره‌شان راحت می شود حالت‌های درونشان را فهمید. الان که با سران مملکت مشورت، صحبت و سکوت کردی و غیره، متخصصین به راحتی می‌توانند چهره‌ی ایشان را فریم فریم کنند و حالت درونی‌ او را بفهمند. چند مرده حلاج است؟ چپش پر یا خالی است؟

به طور مثال، من ویدئویی دارم که ایشان نشسته‌اند و خبرنگاری که فکر می‌کنم ژاپنی باشد، از آقای ظریف سوال می‌کند که ژاپن می‌خواهد در کشور شما سرمایه گذاری کند و عملا نمی‌تواند بخاطر بحث موشک‌ها، تسلیحات و مسائل این چنینی این کار را انجام دهد. شما چرا بحث موشکی را محدود نمی‌کنید تا این سرمایه‌ها بیاید و اقتصاد کشورتان را رونق ببخشد؟ آقای ظریف جواب بسیار کوبنده‌ای به ایشان می‌دهد. اما مسئله ای که هست، جواب کوبنده دادن همیشه کافی نیست.

سیاست و دیپلمات بودن خیلی اتفاق بزرگی است. چون طبیعتا وزیر امور خارجه به نسبت رئیس‌جمهور، تعاملات بیشتری با خارجی‌ها دارد. این مسئله سیاست خاصی می‌خواهد. چون سیاست‌ها و تفکرات لو می‌رود و نمی‌شود پاتک زد. آقای ظریف این را کم دارد. به دلیل اینکه برون‌ریزی‌های احساسی زیادی دارد. که البته نشان دهنده‌ی صداقت ایشان است.

ظریفمثلا در ویدئوها، ایشان وقتی درباره‌ی زمان جنگ که ما آن زمان چه مشکلاتی از نظر تسلیحاتی داشتیم صحبت می‌کنند، وقتی حرف از جامعه‌ی بین الملل می‌شود، چهره‌ی ایشان پر از نفرت می‌شود. این بسیار نکته‌ی منفی است. بخاطر اینکه آنها فکر می‌کنند اگر قدرت به دستشان برسد همه را به سلابه می‌کشند.

اول باید عقده‌های زمان جنگشان را خالی کنند. دومین موردی که یادم است، ایشان وقتی درباره‌ی موضوعی تاکید می‌کنند، طوری تاکید می‌کنند که ما به آن رنگ زمینه‌ی خطوط پایه احساسی می‌گوییم. خطوط پایه احساسی هر فرد منحصر به خودش است که خود  فرد در آن لحظه آن را رو می‌کند.

با همان حرکات درشت بدن،  وقتی به آخر صحبت‌هایش می‌رسد تاکید می‌کنند که از تسلیحات استفاده نخواهیم کرد، مگر وقتی به ما حمله شود. اما اینجا طوری این تاکید می‌آید که ۷-۸ بار کلمه هرگز را استفاده می‌کنند. اما در رفتار بدن به اندازه یک سوم کلام هم تاکید ندارد. این‌ها حرکات درشتی هستند. شما هرگز از پوتین  و پمپئو همچین حرکات و رفتاری را نمی‌بینید که انقدر بدنش را لو بدهد.

شما با ناجا هم سابقه همکاری داشتید. درباره‌ی پرونده‌ی آرمان و غزاله، به عنوان کسی که با متهم به قتل صحبت داشتید، زبان بدنی کسی که متهم به قتل است با کسی که سیاستمدار است چه تفاوتی دارد؟

اولین تفاوتی که می‌بینیم، متهم دست‌هایش بسته است اما سیاستمدار دست‌هایش باز است و می‌تواند دست‌های خیلی‌ها را ببندد. این تاثیر زیادی را در ناخودآگاه هرکس می‌گذارد. من آدم‌های متفاوتی را نه فقط آرمان داشتم.

خصلت انسان‌ها آنچه هست، روی رفتارشان تاثیر می‌گذارد. مثلا کسی را دیدم که متهم به قتل و در بند بوده اما بعضی از زورگویی‌ها را هنوز هم داشته است. ما آدم‌هایی را در سیاست می‌بینیم که می‌گوییم ای کاش به عنوان یک دیپلمات سلطه طلبی بیشتری داشت. این تفاوت‌ها بیشتر به این برمی‌گردد که آدم‌ها در جایگاه‌های مختلف چه تفاوت‌هایی دارند، در چه زمینه‌ای بزرگ شدند و بر روی تفکراتشان چه تاثیری می‌گذارد.

به همین دلیل آقای نجفی تا نیم ساعت قبل از قتل همسرشان شهردار سابق تهران بودند و در یک لحظه به قاتل تبدیل شده است. من می‌گویم همه‌ی ما می‌توانیم در یک ثانیه به یک قاتل تبدیل شویم. بخاطر همین از این زاویه نمی‌توانم تفاوتی قائل شوم. خیلی از تفاوت‌ها به موقعیت‌ها برمی‌گردد.

اگر منظورتان نوع دروغ گویی‌شان است، این بحث دیگر است. هیچکس به اندازه‌ی یک قاتل نمی‌تواند دروغ بگوید و هیچکس نمی‌تواند به اندازه‌ی یک قاتل حقیقت را بگوید. کسی که محکوم به قتل شده است و کسی که متهم به قتل است و قتل را هم انجام داده، برای جانش دروغ می‌گوید. کسی که قتل انجام نداده و اشتباهی به قتل مظنون شده است، او هم برای جانش حقیقت را می‌گوید.

من متاسفانه یا خوشبختانه پرونده‌های زیادی داشتم که همه‌ی شواهد طوری چیده شده بود که هر عقل سلیمی می‌گفت ایشان قاتل است. من وقتی بررسی می‌کردم می‌گفتم نمی‌توانم نشانه‌ای از قاتل بودن را در این آدم پیدا کنم اما چیزی هم ندارم که ثابت کنم.

این‌ها با کسی که تاجر، قمارباز و سیاستمدار است قابل مقایسه نیست. شباهت‌های ریزی است اما قابل مقایسه نیست و فکر می‌کنم قیاس مع الفارق باشد. یک شباهت بین همه‌ی ما وجود دارد و آن هم این است که دروغ را در لفافه‌ای از حقیقت می‌پیچیم و تحویل می‌دهیم.

مطالعه بخش اول مقاله

این مقاله در تاریخ 3 آبان 1399 در وب‌سایت انصاف‌نیوز منتشر گردیده است.

لینک مقاله

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید